معنی شهری در واشینگتن

لغت نامه دهخدا

واشینگتن

واشینگتن. [ت ُ] (اِخ) شهری است در انگلستان در ناحیه ٔ دورهام با 17150 تن سکنه و معادن زغال سنگ و صنایع پولادسازی و شیمیایی.

واشینگتن. [ت ُ] (اِخ) شهری است در ایالات متحده واقع در ایالت ایندیانا نزدیک رود سفید که دارای 10000 تن سکنه و مرکز کنسروسازی است.

واشینگتن. [ت ُ] (اِخ) شهری است در مرکز یکی ازنواحی حاصلخیز در پنسیلوانیای امریکا که دارای معادن زغال و نفت و گاز طبیعی و 25000 تن سکنه و صنایع فلزکاری و شیشه سازی است.

واشینگتن. [ت ُ] (اِخ) یکی از ایالات ساحلی شمال غربی اتازونی است که از شمال محدود است به کلمبیای کانادا و دارای 179031 کیلومتر مربع مساحت و 1478000 تن سکنه است. واشینگتن ایالتی است کم جمعیت ولی دارای منابع معدنی قابل توجهی است و در آنجا زغال سنگ، آهن ربا، مس، و غیره وجود دارد در این ایالت محصولات جنگلی بسیارو میوه های گوناگون به دست می آید. در نواحی ساحلی اقیانوس آرام شکار ماهی نیز یکی از منابع ثروت آن به شمار میرود و صنعت کنسروسازی در آنجا فراوان است و بواسطه ٔ داشتن مراتع سرسبز دامداری نیز در این ناحیه رونق بسیار دارد. همچنین صنایع دستی، کشاورزی و فلزکاری در این سرزمین رایج است و به کشورهای دیگر صادر میشود. واشینگتن بخشی از اوژن قدیم است که به سال 1846 بین کانادا و ایالت متحده تقسیم گردید و در 1889 بصورت یکی از ایالات اتازونی درآمد. (از لاروس بزرگ).

واشینگتن. [ت ُ] (اِخ) پایتخت ایالات متحده ٔ امریکا و مرکز استان کلمبیا که دارای 552000 تن سکنه است. این شهر در کنار رود یوتوماک واقع شده است. ادارات و مراکز دولتی در قسمت چپ رود قرار دارد. این قسمت از شهر بر طبق نقشه ٔ قبلی ساخته شده است و بنای کنگره ٔ امریکا در مرکز آن واقع است. علاوه بر ساختمان کنگره در این شهر کاخ سفید (مقر رئیس جمهور)، موزه ملی، مؤسسه ٔ اسمیتسونیان و تأسیسات باستان شناسی و زمین شناسی وابسته به آن نیز وجود دارد. واشینگتن شهری است صنعتی و بازرگانی که رود پوتوماک رشته خط آهن آن را به نقاط دیگر می پیوندد. از 1787 تصمیم گرفته شد ناحیه ٔ فدرالی در ایالات متحده بوجود آید که جزء هیچ یک از ایالات نباشد. سرگرد لانفان فرانسوی در1790 نخستین نقشه ٔ شهر را ترسیم کرد و بنای شهر آغاز شد و در سال 1800 به عنوان مقر پایتخت انتخاب گردید و در 1814 بسبب جنگ با انگلستان تخلیه شد و سپاهیان انگلیسی ژنرال راس واشینگتن را محاصره کردند. این شهر در مدت جنگهای نژادی مرکز عملیات نظامی شمالیها گردید. (از لاروس بزرگ).

واشینگتن. [ت ُ] (اِخ) (جرج...) یکی از بنیان گذاران دولت ایالات متحده ٔ امریکا و نخستین رئیس جمهوری آن کشور است. وی به سال 1732 م. متولد شد و به سال 1799 در مانت ورنن از همان ایالت درگذشت. او فرزند کشتکار و مزرعه دار ثروتمندی بود و به سال 1751 فرمانده یکی از مناطق نظامی ویرجینیا گردید. در 1755 فرمانده چریکها و سربازان آن منطقه شد، و پس از تحصیل چند موفقیت به سال 1758 از کار کناره گیری نمود. در 1759 با بیوه ٔ ثروتمندی ازدواج کرد و عضو مجلس ویرجینیا شد. در 1775 کنگره ٔ فیلادلفیا وی را به سمت فرمانده قوای مستعمرات منصوب کرد. وی با وجود مشکلات بسیار موفق به حفظ سپاهیان خود شد و آنان را به پیروزی رهبری کرد. وی از ابتدا انگلیسی ها را مجبور به تخلیه ٔ بُسْتُن کرد. پس از همین کامیابی بود که در ژوئیه ٔ 1776 کنگره ٔ فیلادلفیا استقلال ایالات متحده را اعلام داشت. نیروی انگلستان میخواست شهر نیویورک و رودخانه ٔ هودسن را به تصرف درآورد و ارتباط کوچ نشینان را با یکدیگر قطع کند و از فرستادن خواربار و سایر مایحتاج به نواحی شمالی جلوگیری نماید. واشینگتن نقشه ٔ آنها را دریافت و به دفاع از نیویورک برخاست اما در نبرد لانگ آیلند شکست خورد و چون دید دفاع نیویورک از عهده ٔ وی ساخته نیست، به سوی بالای رود هودسن عقب نشینی کرد و ژنرال هو انگلیسی وی را بسختی تعقیب مینمود و چون نگهداری دژهای هودسن برای واشینگتن ممکن نبود متوجه جنوب گردید و بر آن شد که شهر فیلادلفیا را که مقر کنگره و در حکم پایتخت بود حفظ کندتا سپاهیان خود را از گزند دشمن مصون دارد. از اینرو لشکریان خویش را به جانب نیوجرزی برد. واشینگتن مدتی در حال جنگ و گریز با دشمن بود تا اینکه به دستیاری فرانسویان ژنرال کورنوالیس را که از طرف ژنرال هو فرمانده قوای نیوجرسی بود مجبور به حصار گرفتن در شهر یورک تاون کرد و سپس به سال 1781 آن جا را به تصرف درآورد و در صلح ورسای به سال 1783 انگلیسی ها را ناگزیر به شناختن استقلال آمریکا نمود. واشینگتن بر اثر این صلح توانست سربازان خود را که از جنگ و نرسیدن وظیفه به تنگ آمده بودند، راضی کند. و به آنها مقرری لازم را برساند. وی از این پس به فیلادلفیا رفت و سپس به مانت ورنن رهسپار شد و کارهای کشاورزی خویش رااز سر گرفت. در ماه مه ٔ 1787 با 55 نماینده از ایالات سیزده گانه ٔ امریکا مجلسی در فیلادلفیا تشکیل یافت وواشینگتن به ریاست آن انتخاب گردید. این مجلس پس ازپنج ماه مذاکره و تشکیل جلسات سری قانون اساسی ایالات متحده ٔ امریکا را تصویب کرد که امروز هم برقرار است. واشنگتن به سال 1789 به اتفاق آرا به سمت نخستین رئیس جمهور برگزیده شد و در 1793 نیز دوباره به این شغل انتخاب گردید ولی در انتخابات 1797 این شغل را نپذیرفت و به مانت ورنن بازگشت و در سال 1798 بر اثر نزدیکی خط جبهه ٔ جنگ بین فرانسه و ایالات متحده وی سرپرستی ارتش و دفاع از میهن را به عهده گرفت و هنگامی که صلح را به زحمت برقرار کرده بود درگذشت و پایتخت به نام او نامگذاری شد. پیکره ای از وی در تالار کنگره ٔ امریکا نصب گردیده است و پیکره ٔ دیگری از سنگ مرمراز او در تالار مجلس کارولینا وجود دارد. به وسیله ٔ ایالات متحده هم مجسمه ای از وی در حالی که بر اسب سوار است به شهر پاریس اهدا شده است. (از لاروس بزرگ).


شهری

شهری. [ش َ] (اِخ) قریه ای است دوفرسنگی کمتر جنوبی کاکی به فارس. (فارسنامه ٔ ناصری).

شهری. [ش َ] (ص نسبی) منسوب به شهر عربی، که ماه باشد. (از یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء).

شهری. [ش َ] (ص نسبی) منسوب به شهر. شهرنشین. شهرگان. مدنی. ساکن شهر. مقابل روستائی. حضری. بلدی:
زبردست شد مردم ِ زیردست
به کین مرد شهری به زین برنشست.
فردوسی.
طوطی بحدیث و قصه اندرشد
با مردم روستایی و شهری.
منوچهری.
حاکم درخورد شهریان باید
نیکو نبودفرشته در گلخن.
ناصرخسرو.
گر شاه توئی ببخش و مستان
چیز از شهری و روستائی.
ناصرخسرو.
از زیانکاران روز و شب ز عدلت خوف نیست
کاروانی را و شهری را ز قطمیر و نقیر.
سوزنی.
مسکن شهری ز تو ویرانه شد
خرمن دهقان ز تو بیدانه شد.
نظامی.
وگر شهریان را رسانی گزند
در شهر بر روی دشمن ببند.
سعدی.
-همشهری، کسی که با دیگری از یک شهر باشد. رجوع به ماده ٔ همشهری شود.
|| کشوری.مقابل سپاهی (در پیش قدما). غیرنظامی. در برابر لشکری. غیرسپاهی. سیویل. (یادداشت مؤلف):
سپاهی و شهری بکردار کوه
سراسر بجنگ اندرون همگروه.
فردوسی.
بدانست شهری وهم لشکری
کز آن کار شور آید و داوری.
فردوسی.
سپاهی و شهری همه جنگجوی
بدرگاه شاهان نهادند روی.
فردوسی.
کنون در پیش شهری و سپاهی
ز من خواهد نمودن بیگناهی.
(ویس و رامین).
چو چاره نبد شهری و لشکری
گرفتند زنهار و خواهشگری.
اسدی.
همه مصریان شهری و لشکری
پذیره شدندش به نیک اختری.
نظامی.
شهری و لشکری ز جان بستوه
همه آواره گشته کوه به کوه.
نظامی.
|| نوعی از سرود و خوانندگی بزبان پهلوی. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). گویندگیی است بزبان پهلوی که رامندی نیز گویند. (رشیدی). نوعی از سرود که بزبان پهلوی باشد. (غیاث). || چون در پشت پاکت این کلمه نویسند خطاب به غلام پست است و مراد اینکه این نامه متعلق به شهر است نه خارج از شهر. || حاضر. مقابل مسافر. (یادداشت مؤلف):
وقف رشیدی را بر باد داد
داد بهر شهری و هر رهگذر.
سوزنی.
|| مقابل غریب. کسی که در شهر زادگاه خود بسر برد و در آن بیگانه نباشد:
جان تو غریبست و تنت شهری ازینست
از محنت شهریت غریب تو به آزار.
ناصرخسرو.
|| (اِ) قسمی خربزه ٔ نرم و شیرین با صورتی گرد یا دراز شبیه گرمک و طالبی. قسمی خربزه به نرمی گرمک لکن مانند خربزه درازاندام. قسمی خربزه از نوع پست. (یادداشت مؤلف). قسمی خربزه ٔ زودرس.

سخن بزرگان

بوکرتی. واشینگتن

کسانی از همه شادترند که بیشتر به مردم خدمت میکنند.

بیوگرافی

دنزل واشینگتن

بازیگر (1954، نیویورک- آمریکا) ابتدا می‌خواست دکتر یا روزنامه‌نگار شود اما تحصیلاتش را در کنسرواتوار تئاتر آمریکا به پایان برد. در سال 1981 برای نخستین بار جلوی دوربین رفت. خیلی زود با داستان یک سرباز مورد توجه قرار گرفت و سپس با فیم‌های فریاد آزادی، شکوه به شهرت رسید. از فیلم‌هایش: کپی برابر اصل، فریاد آزادی، شکوه، کویین نیرومند، برای ملکه و کشور، بلوز بهترمادر، شیطان در لباس آبی‌رنگ، افتاده، محاصره.

معادل ابجد

شهری در واشینگتن

1556

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری